جدول جو
جدول جو

معنی لب خاییدن - جستجوی لغت در جدول جو

لب خاییدن
دندان گرفتن لب از شرم یا تاسف
تصویری از لب خاییدن
تصویر لب خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
لب خاییدن
(سَ کِ کَ دَ)
خاییدن و گزیدن لب به علامت حسرت و ندامت و تعجب و نیز شرمسار کردن کسی را:
لب چه خائی برای کشتن من
خود فلک پشت دست میخاید.
میرخسرو
لغت نامه دهخدا
لب خاییدن
گزیدن لب بنشانه تعجب شرم تاسف و پشیمانی و نیز برای خجلت دیگری
تصویری از لب خاییدن
تصویر لب خاییدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علک خاییدن
تصویر علک خاییدن
صمغ خاییدن، سقز جویدن، کنایه از بیهوده گفتن، ژاژ خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ/ دِ شُ دَ)
علک. (منتهی الارب). صمغ خاییدن، بیهوده گفتن. ژاژ خاییدن. هرزه لائیدن. هرزه دراییدن. رجوع به ژاژ خاییدن شود، دندان بهم ساییدن خر ماده در دیدن خر نر:
گوید که علک خایم، خاید بلی چنانک
خایند علک ماده خران از خران غنگ.
سوزنی.
شعر ژاژیدن لهاشم توست
علک خاییدن لهاشم خر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ سِ تَ دَ)
بشخودن. بمعنی خراشیدن با ناخن و غیر آن. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). مرادف شخودن بمعنی خراشیدن. و بای زائد از کثرت استعمال گویا جزو کلمه شده. (رشیدی) :
سواران خفته و او اسب بر سرشان همی تازد
که نی کس را بکوبد سر نه کس را روی بشخاید.
ناصرخسرو.
و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 207 و بشخودن شود
لغت نامه دهخدا
صمغ خاییدن، بیهوده گفتن ژاژ خاییدن، دندان به هم ساییدن خر ماده به هنگام دیدن خر نر
فرهنگ لغت هوشیار